قسمت سوم: تحول عظیم


در 

کودک نابغه و 

ژن فلسفی دیدیم که شریعتی  مشغول ترسیم خود‌انگاره‌ای است که دو هدف را دنبال می‌کند نخست ایجاد یک اتوریته کاذب پیرامون خود با ایجاد تمایز اساسی میان خود و دیگری؛ دوم نوعی روان درمانگری برای کاهش سرخوردگی‌های ناشی از عدم پذیرش از سوی جامعه دانشگاهی.

شریعتی پس از ارائه تصویری از کودکی خود سراغ دوران نوجوانی میرود و اینجا از ورود خود به عالم فلسفه وعرفان میگوید.از خواندن اولین کتاب بسیار جدی فلسفی خود میگوید که اولین جمله اش حکم پتکی برای اون داشته است. چه کتابی چنین اثر ژرفی بر شریعتی نهاده است؟ کدام کتاب بوده است که چنین شریعتی را تکان داده است او که فلسفه در ژن است و آثار نبوغ در کودکی اش نمایان بود؟ تاملات دکارت ، نقد عقل محض کانت ، اسفار ملاصدرا یا شاید برای طبع ادبی تر شریعتی نیچه یا شیخ اشراق؟ هیچ کدام! کتاب اندیشه های مغز بزرگ از موریس مترلینگ، ترجمه ذبیح الله منصوری!



.اما از اینجا به بعد افتادم در اندیشیدن مطلق، فلسفه‌ی محض، فقط فکر کردن و فکر کردن وفکر کردن و بس»

این اعتراف ناخواسته شریعتی سطح آشنایی او با فلسفه غرب را مشخص میسازد و فهم او از فلسفه را لو میدهد. اگر برای شریعتی کتاب مجهول الهویه اندیشه های مغز بزرگ یک کتاب بسیار جدی فلسفی قلمداد میشود یعنی شریعتی حتی در حد یک دانشجوی امروزی فلسفه هم اطلاعات فلسفی نداشته است. نکته این نیست که چرا شریعتی در نوجوانی چنین کتابی خوانده است بلکه مساله این است که شریعتی در بزرگسالی خود همچنان آن کتاب را یک کتاب بسیار جدی فلسفی میداند. برای اهل فن واضح است که کتاب‌های اصلی مورتیس مترلینگ هم اهمیتی در فلسفه ندارند چه برسد به کتابی نامشخص با ترجمه یکی از رسواترین مترجمان ایران یعنی ذبیح الله منصوری. اما برای آشنایی بیشتر سایر مخاطبان هاونگاه در قسمت بعدی به بررسی این کتاب خواهیم پرداخت.


این رشته‌ی نقد تا تسویه شدن حساب علی شریعتی، در 

وبلاگ هاونگاه ادامه خواهد داشت.



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها